نورٍ باران | |||
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو میرسم اینک به سلامت نگران باش
خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش
ای درج محبت به همان مهر و نشان باش
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس میکندش جام جهان بین
گو در نظر آصف جمشید مکان باش
22340:کل بازدید |
|
5:بازدید امروز |
|
1:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
لیلی
دختری هستم، اهل مشرق زمین، مسلمان و بلند پرواز! | |
لوگوی خودم
| |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
رخ . گل . | |
بایگانی | |
شهریور 1388 مرداد 1388 | |
اشتراک | |