سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نو‍رٍ باران
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
دل دفتر دیده است . [امام علی علیه السلام]
نویسنده : لیلی:: 88/5/23:: 11:42 عصر

>                                                                              دل گـفـتــه های بنهانی بـا خــدا   
>

> گفتم: خستهام
> گفت: لاتقنطوا من رحمة الله
> .:: از رحمت خدا ناامید
> نشید(زمر/53) ::.
>
> گفتم: انگار، مرا فراموش
> کردهای!
> گفت: فاذکرونی اذکرکم
> .:: منو یاد کنید تا یاد
> شما باشم (بقره/152) ::.
>
> گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
> گفت: و ما یدریک لعل الساعة
> تکون قریبا
> .:: تو چه میدانی! شاید
> موعدش نزدیک باشد (احزاب/63) ::.
>
> گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای
> منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع
> چه کار کنم؟
> گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر
> حتی یحکم الله
> .:: کاراهایی که به تو گفتم
> انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم
> کند (یونس/109) ::.
>
> گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و
> صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم
> کوچک است... یک اشاره کنی تمامه!
> گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
>
> .:: شاید چیزی که تو دوست
> داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
>
> گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...
> اصلا چطور دلت میاد؟
> گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم
>
> .:: خدا نسبت به همهی
> مردم - نسبت به همه – مهربان است
> (بقره/143) ::.
>
> گفتم: دلم گرفته
> گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک
> فلیفرحوا
> .:: (مردم به چی دلخوش
> کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا
> شاد باشند (یونس/58) ::.
>
> گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی
> الله
> گفت: ان الله یحب المتوکلین
> .:: خدا آنهایی را که توکل
> میکنند دوست دارد (آل عمران/159) ::.
>
> گفتم: خیلی چاکریم!
> ولی این بار، انگار گفتی: حواست را
> خوب جمع کن! یادت باشد که:
> گفت: و من الناس من یعبد
> الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن
> به و ان اصابته فتنة انقلب علی
> وجهه خسر الدنیا و الآخره
> .:: بعضی از مردم خدا را فقط
> به زبان عبادت میکنند. اگه خیری
> به آنها برسد، امن و آرامش پیدا
> میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید
> تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند.
> خودشان تو دنیا و آخرت ضرر
> میکنند (حج/11) ::
>
> گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم ؛
>
> گفت: فانی قریب
> .:: من که نزدیکم
> (بقره/???) ::.
>
> گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم...
> کاش میشد به تو نزدیک بشوم
> گفت: و اذکر ربک فی نفسک
> تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول
> بالغدو و الأصال
> .:: هر صبح و عصر،
> پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و
> تضرع، و با صدای آهسته یاد کن
> (اعراف/???) ::.
>
> گفتم: این هم توفیق میخواهد!
> گفت: ألا تحبون ان یغفرالله
> لکم
> .:: دوست ندارید خدا
> شما را ببخشد؟! (نور/??) ::.
>
> گفتم: معلومه که دوست دارم مرا
> ببخشی
> گفت: و استغفروا ربکم ثم
> توبوا الیه
> .:: پس از خدا بخواهید شما
> را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/??)
> ::.
>
> گفتم: با این همه گناه... آخر چه
> کاری میتوانم بکنم؟
> گفت: الم یعلموا ان الله هو
> یقبل التوبة عن عباده
> .:: مگر نمیدانید خداست
> که توبه را از بندههایش قبول
> میکند؟! (توبه/???) ::.
>
> گفتم: دیگر روی توبه ندارم
> گفت: الله العزیز العلیم
> غافر الذنب و قابل التوب
> .:: (ولی) خدا عزیزو دانا
> است، او آمرزندهی گناه هست و
> پذیرندهی توبه (غافر/?-?) ::.
>
> گفتم: با این همه گناه، برای کدام
> گناهم توبه کنم؟
> گفت: ان الله یغفر الذنوب
> جمیعا
> .:: خدا همهی
> گناهها را میبخشد (زمر/??) ::.
>
> گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟
> بازهم مرا میبخشی؟
> گفت: و من یغفر الذنوب الا الله
>
> .:: به جز خدا کیه که
> گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/???) ::.
>
> گفتم: نمیدانم چرا همیشه در
> مقابل این کلامت کم میارم! آتشم
> میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق
> میشوم! ... توبه میکنم
> گفت: ان الله یحب التوابین و
> یحب المتطهرین
> .:: خدا هم
> توبهکنندهها و هم آنهایی که
> پاک هستند را دوست دارد (بقره/???)
> ::.
>
> ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی
> غیرک
> گفت: الیس الله بکاف عبده
> .:: خدا برای بندهاش
> کافی نیست؟ (زمر/??) ::.
>
> گفتم: در برابر این همه مهربانیت
> چه کار میتوانم بکنم؟
> گفت:یا ایها الذین آمنوا
> اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه
> بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و
> ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی
> النور و کان بالمؤمنین رحیما
> .:: ای مؤمنین! خدا را
> زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش
> کنید. او کسی هست که خودش و
> فرشتههایش بر شما درود و رحمت
> میفرستند تا شما را از
> تاریکیها به سوی روشنایی بیرون
> بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین
> مهربان است. (احزاب/??-??) ::.
>
> گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه
> میگذرد
> گفت: ان الله یحول بین المرء
> و قلبه
> .:: خدا حائل هست بین
> انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
>
> گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
> گفت : نحن اقرب الیه من حبل
> الورید
> .:: ما از رگ گردن به
> انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
>
> گفتم: ...
> گفت :...








نظرات شما ()

نویسنده : لیلی:: 88/5/23:: 11:26 عصر

                                                                                                    به نام خدا    

سلام به هر کسی که تو آستانه ی بهشت با می ذاره!                                      

این وبلاگ تازه درست شده و امیدوارم وبلاگ خوب و جالبی بشه انشاالله. حالا کمی در مورد خودم براتون می نویسم.

دختری هستم اهل مشرق زمین و بلند برواز. آرزوهایم بی حد و نساب است و به شور و شادی معروفم. بله های نو جوانی ام رو به اتمام است و تا باگرد جوانی چند قدمی برایم نمانده. اگر از عشق ببرسی می گویم که زیاد نمی شناسمش و از آن به نظرم فقط داستان های شیرین و شور انگیزش دلچسب است. زیرا که عشق را فقط مختص یگانه خالق هستی می دانم و بی بروا و عاشقانه می برستمش و در راهش جانم را بی ارزشتزین چیز می بندارم. در نهایت امیدوارم فرزندی صالح برای مادر و بدر عزیزم و خواهری خوب برای برادرم و درستی خوب برای شما باشم.

  

*****************التماس دعا***************


نظرات شما ()

<   <<   6      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

21506:کل بازدید
10:بازدید امروز
4:بازدید دیروز
درباره خودم
نو‍رٍ  باران
لیلی
دختری هستم، اهل مشرق زمین، مسلمان و بلند پرواز!
لوگوی خودم
نو‍رٍ  باران
فهرست موضوعی یادداشت ها
رخ . گل .
بایگانی
شهریور 1388
مرداد 1388
اشتراک